عکس | مگر من گنجشک مفتم!؟ | روایت یک خبرنگار از مواجهه با آتیلا پسیانی
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۳۴۴۷۰
به گزارش همشهری آنلاین، حالا از آن روزها بیش از دو سال میگذرد. پسیانی پس از این سریال و بهرغم گذران روزهای سخت بیماری، در مجموعههای دیگری چون «بیگناه» و «برف بیصدا میبارد» هم بازی کرد اما از سال گذشته دیگر در پروژهای تصویری حاضر نشد تا اینکه چندی قبل خبر بستری شدنش در بیمارستانی در فرانسه به گوش رسید و حالا هم خبر تلخ درگذشتش.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شنیدن خبر درگذشت آتیلا پسیانی، مرا به ۱۵ سال قبل برد. زمانی که خبرنگاری تازهکار بودم اما مثل خیلی دیگر از همکارانم در این خبرگزاری، مدعی و پُرانگیزه. به تنهایی از پشت صحنه «گلهای گرمسیری» محمدمهدی عسگرپور سر درآوردم.
در تب و تاب ساخت سریالهای پربیننده دهه ۸۰، چندان پُربیراه نبود که «گلهای گرمسیری» هم کار خوبی از آب دربیاید. بالاخره قرار بود عسگرپورِ «قدمگاه» پشت دوربین یک سریال قرار بگیرد و آتیلا پسیانی هم مرد اولش باشد. نویسنده که بود؟ علیاکبر محلوجیان؛ فیلمنامهنویسی که در آن دوره به واسطه نوشتن مجموعههای محبوبی چون «زیرتیغ» و «پدرسالار»، حسابی برای خود شهرت کسب کرده بود.
آتیلا پسیانی و پرویز پرستویی در سریال زیرتیغ محمدرضا هنرمند/ سال ساخت ۱۳۸۵ /در این سریال آتیلا پسیانی در همان قسمتهای اول به دلیل درگیری با کاراکتر پرویز پرستویی ضربه مغزی میشود و جانش را از دست میدهد. خوب یادم است. پاییز بود. آذر سال ۸۷ . عوامل سریال «گلهای گرمسیری» پس از پشت سر گذاشتن لوکیشنهای متعدد که بخش قابل توجهی از آنها هم جنگی بود، اواخر تابستان به خانهای در منطقهی بهار تهران رسیده بودند؛ لوکیشینی که به عنوان محل دیدارمان با آتیلا پسیانی حالا در ذهنم دوباره مرور میشود.
نمایی از اتاق خانه قدیمی محله بهار / لوکشین سریال گلهای گرمسیری / کارگردان محمدمهدی عسگرپور/ آتیلا پسیانی در این سریال نقش پدر ناهید را بازی میکرد.
حضور در طبقهی بالای خانه و قرار گرفتن در محلی از اتاق کوچک که از آنجا بتوان صحنه را نظاره کرد، به سختی امکانپذیر بود اما به هر حال همکاری گروه و سماجتم باعث شد که محلی را برای استقرار پیدا کنم. از لابهلای انبوهی از عوامل سازنده که در اتاق کوچک رو به حیاط مستقر شده بودند، توانستم برای نخستین بار آتیلا پسیانی را از نزدیک ببینم. او را گریم کرده بودند تا چندسالی مسنتر از سن واقعیاش که در آن زمان حدودا ۵۱ سال بود، به نظر برسد. به واسطهی نقشش، روی ویلچر نشسته بود که آنهم ظاهری متفاوت به او میداد.
حیاط خانهی بهار شمالی آن روزها خشک و بیرنگ و رو بود و عوامل صحنه برای اینکه گذشت زمان و وضعیت شخصیتها در سال ۸۲ را نشان دهند، رنگهای سیاه و کهنه به در و دیوار زده بودند. آنها گلها را کنده و به جایش بوتههای خشک در باغچه کاشته بودند.
گویا حیاط چند هفته قبل که صحنههای مربوط به سالهای ۵۹ و ۶۰ در آن تصویربرداری میشد، وضعیت کاملا متفاوتی داشت، اما در آن سکانس که خاک باغچه میزبان بدن شوهری شده بود که توسط همسرش (مرضیه) کشته شده، باید رنگورویی دیگر به خود میگرفت.
بر وسایل داخل خانه نیز همانند حیاط، گرد پیری و کهنگی نشسته بود. قاب و عکسهای متعددی که روی دیوار نصبشده با آدمهای شاد درون آنها، حاکی از گذشتهای بود که شاید خیلی خوشایندتر از این روزها بوده است.
با چشمهای کنجکاو بار دیگر بازی آتیلا پسیانی را نظاره کردم. سوار بر ویلچر در حالی که روبه پنجره، حیاط را مینگریست در حال تمرکز برای ایفای نقش در صحنهی بعدی بود. او در این صحنه با حدیث میرامینی که نقش نوهاش «ضحی» را بازی میکرد، همبازی میشد.
آتیلا پسیانی در پشت صحنه سریال «گلهای گرمسیری»پسیانی با جدیتی که اغلب در خارج از نقشهایش از او سراغ داشتیم، از عوامل صحنه که قصد جابهجایی ویلچرش را داشتند میخواست که با او حرف نزنند تا مبادا تمرکزش برهم بخورد و بابت این مساله از آنان عذرخواهی کرد. سرانجام همگی آماده ضبط صحنه شدند و با صدای دستیار عسگرپور سکوت حکمفرما شد. در چنین وضعیتی حتی صدای پنکه نیز مانع کار بود؛ بنابراین بیتوجه به گرمایی که سرتاسر اتاق کوچک را فرا گرفته یود، پنکه را هم خاموش کردند.
ـ «ساکت ... ضبطه»
ـ «صدا...»
ـ «ضبط میشه ...»
ـ «دوربین ... حرکت ...»
ـ «کات ...»
فاصله میان فرمان حرکت و کات گفتن محمدمهدی عسگرپور، چند ثانیهای بیشتر نبود چراکه صدای ساختوسازهای اطراف، مانع ادامه کار شد. پسیانی با افسوس گفت: اول یک ساختمان بود، اما حالا سه تا شده است.
دستیار عسگرپور از عواملی که دور تا دور خانه و کوچههای اطراف را محاصره کرده بودند تا مانع رفتوآمد موتور و ماشین شوند، خواست که به کارگران بگویند اگر میشود پنج دقیقه کار نکنند تا بتوانند این پلان را ضبط کنند و بدین ترتیب همه مجددا آماده شدند. در این صحنه سکوت پسیانی با حضور شاد حدیث میرامینی شکسته شد و نوه با چهره مضطرب با پدربزرگش که از او میخواست به سرعت شماره مادرش را بگیرد، مواجه میشد.
اصرار «ضحی» برای پیبردن به علت این اضطراب دراین صحنه مشخص نبود و پدربزرگ تنها از او میخواست که هرچه سریعتر شماره تلفن مادرش را بگیرد. این سکانس باید از نماهای مختلف گرفته میشد؛ بدین ترتیب یکبار پسیانی لب میزد و میرامینی دیالوگهایش را میگفت و بار دیگر برعکس این اتفاق تکرار میشد.
نوبت به آتیلا پسیانی که رسید، در صحنهای که باید دیالوگش را بلند میگفت، به اشتباه لب زد و این مساله تمامی عوامل و از همه بیشتر خود او را به خنده انداخت. پسیانی که بیشتر لحظات ـ چه مقابل دوربین و چه در پشت صحنه ـ سوار بر ویلچر بود، از هر فرصتی برای تمرین با این صندلی چرخدار استفاده و درعین حال خود را برای صحنه بعدی که قرار بود از روی ویلچر به زمین بخورد، آماده میکرد.
او در حین تمرین، لحظهای به چهرهی خود در شیشه نگاه کرد و با لبخندی محو گفت: «شبیه به دهخدا شدهام!»
در فاصله استراحت، با لرزشی خفیف در دست و پا، در حالی که سعی میکردم اضطرابم چندان مشهود نباشد و بسیار محترمانه به نظر برسم، به سمت آتیلا پسیانی رفتم. تمام توانم را به کار گرفتم و با اعتماد به نفس و بلند درخواستم برای مصاحبه را مطرح کردم. اما همانطور که پیشبینی میکردم پاسخش منفی بود.
یکدفعه تصمیمم را گرفتم. میخواستم مدل خودش باشم؛ جسور، جدی و کمی هم بیرحم. کوتاه نیامدم؛ دوباره بازگشتم به سمتش و با صدای بلند و جدی گفتم، «البته درباره بیمیلیتان به مصاحبه با خبرنگاران زیاد شنیده بودم ... فقط دوست داشتم شانسم را امتحان کنم ... همین ...» برای چند ثانیه برق چشمهایش را دیدم اما دوباره همان آقای پسیانی جدی شد و با لحنی که با یک تازهخبرنگار صحبت میکرد، با لبخندی جدی که شوکهام کرد، گفت: «مگر من گنجشک مفتم!؟»
حالا از آن زمان نزدیک به ۱۵ سال میگذرد. آتیلا پسیانی امروز با رفتن همیشگیاش دوباره مرا شوکه کرد. همهمان را شوکه کرد. او در این سالها در سریالهای بسیاری بازی کرد و اتفاقا بر حضور در تلویزیون و ارتباط با مخاطب تاکید داشت.
آخرین نقشآفرینیهایش هم در سالهای تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی ثبت شد. کارهایی چون بیگناه، همبازی، برف بیصدا میبارد، مرضیه، بوم و بانو و ...
آتیلا پسیانی در سریال پرده نشین/ ۱۳۹۳ / بهروز شعیبیآتیلا پسیانی مانند مادر هنرمندش ـ جمیله شیخی ـ نقشهای ماندگاری در بسیاری از سریالهای تلویزیونی خصوصا مجموعههای مناسبتی در ماه رمضانها به یادگار گذاشت. مادر و پسر هر دو اردییهشت ماهی بودند و اتفاقا خصوصیات اخلاقی مشابهی هم داشتند. از آن دسته هنرمندانی که ترجیح میدادند، هنرشان گویای حرفشان باشد.
امروز آتیلا پسیانی برای همیشه هنر ایران زمین و دوستدارانش را تنها میگذارد اما بار دیگر به آغوش مادر بازمیگردد. آسمان هنر ایران امروز بار دیگر ابری میشود و ستارهای دیگر خاموش.
محله بروبیا / سال ساخت ۱۳۶۱بازیگران: فردوس کاویانی، محمود جعفری، رضا ژیان
حمید جبلی، اکبر عبدی، آتیلا پسیانی و فاطمه نقوی
شهره لرستانی، حسام محمودی و افسانه بایگان
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: بازیگران سینما و تلویزیون ایران فیلم و سریال ایرانی چهره های مشهور آتیلا پسیانی گل های گرمسیری سال ساخت بار دیگر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۳۴۴۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کشف رفتار جالب یک اورانگوتان در مواجهه با زخم
محققان شاهد انجام اولین درمان فعال زخم توسط اورانگوتان با گیاه دارویی بودهاند که کشف جالبی در نوع خود است.
به گزارش ایسنا، یک اورانگوتان نر وحشی سوماترایی زخم خود را با یک گیاه دارویی درمان کرد و این اولین باری بود که چنین رفتاری در چنین گونههایی مشاهده شد.
به نقل از آیای، تاکنون، محققان شاهد حیواناتی بودهاند که از گیاهان برای خوددرمانی استفاده میکنند، اما چنین مشاهداتی نادر بوده است. میمونهای بزرگ از گیاهان برای درمان عفونت انگلی و درد عضلانی استفاده میکنند. به تازگی مشاهده شده که شامپانزهها حشرات را به زخم خود میمالند. با این حال، درمان زخم با یک ماده فعال زیستی تا کنون دیده نشده بود.
زیستشناسان شناختی و تکاملی به تازگی یک اورانگوتان سوماترایی نر وحشی را در حال درمان زخم فعال روی صورت خود در یک مکان تحقیقاتی در اندونزی مشاهده کردند.
اورانگوتانی که با گیاه آکار زخم را ضد عفونی کرده و میپوشاند
کارولین شوپلی (Caroline Schuppli) و ایزابل لامر (Isabelle Laumer) در مشاهدات روزانه خود از ۱۵۰ اورانگوتان سوماترایی که به شدت در معرض خطر انقراض بودند، متوجه شدند که گونه یک نر به نام راکوس به احتمال زیاد در هنگام دعوا با یک نر دیگر زخمی روی صورتش برداشته است.
او خود را با برگهایی از گیاه آکار (Fibraurea tinctoria) درمان میکرد، این گیاه به داشتن خواص دارویی معروف است.
انسانهایی که در جنگلهای استوایی جنوب شرقی آسیا زندگی میکنند، از آکار برای اثرات ضد درد و تببُری استفاده میکنند. در طب سنتی این گیاه انواع بیماریها مانند مالاریا را درمان میکند. بررسیها وجود موادی را در آن نشان میدهد که میدانیم دارای فعالیتهای ضدباکتریایی، ضد التهابی، ضد قارچی، آنتی اکسیدانی و سایر فعالیتهای زیستی مرتبط با بهبود زخم هستند.
راکوس پس از جویدن این گیاه، مایع آن را به مدت حدود هفت دقیقه روی زخم گونه خود قرار داد. سپس آن را با برگها پوشاند و به خوردن گیاه ادامه داد. زخم در پنج روز شروع به بسته شدن کرد و در عرض یک ماه کاملا بهبود یافت.
جالب اینجاست که راکوس هنگامی که زخمی بود، بیش از حد معمول استراحت میکرد. خواب به طور مثبت بر بهبود زخم تأثیر میگذارد، زیرا ترشح هورمون رشد، سنتز پروتئین و تقسیم سلولی در طول خواب افزایش مییابد.
لامر میگوید: کل فرآیند زمان قابل توجهی را به خود اختصاص داد.
از آنجایی که او از آکار به طور خاص برای مراقبت از زخم استفاده میکرد، محققان میتوانستند بفهمند که او قصد دارد خودش را معالجه کند و روش او کارآمد است. علائم درمان زخم در سایر حیوانات تا کنون به عنوان اثر واقعی تایید نشده است.
این اولین درمان فعال زخم با یک ماده فعال زیستی است که تا کنون مشاهده شده است.
محققان پیش از این هرگز شاهد چنین رفتاری نبودهاند، زیرا برخورد با حیوان زخمی آن هم در محیطی که حاوی گیاهان دارویی است، یک اتفاق نادر است.
آنها نمیدانند که آیا راکوس پیش از این نیز چنین عملی را انجام داده است یا خیر. آنها همچنین نمیتوانند تأیید کنند که آیا او آن را از سایر اورانگوتانهای محل تولدش آموخته است یا خیر. نرهای اورانگوتان پس از رسیدن به سن بلوغ، مسافتهای طولانی را طی میکنند تا خانه جدیدی پیدا کنند. شوپلی فرض میکند که سایر اورانگوتانها نیز میتوانند رفتار مشابهی از خود نشان دهند.
آنچه به طور قطع شناخته شده است؛ این است که راکوس اولین مدیریت فعال زخم با یک ماده فعال بیولوژیکی را نشان داده است.
اولین شواهد مستند از درمان زخم توسط انسان در یک نسخه خطی پزشکی متعلق به ۲۲۰۰ سال قبل از میلاد ظاهر شد. میمونهای بزرگ آفریقا و آسیا نیز از زخمهای خود مراقبت میکنند، بنابراین شاید ما عملکرد ذاتی داشته باشیم که به ما این امکان را میدهد گیاهان و قارچهای دارای خواص دارویی را بشناسیم و خود را درمان کنیم.
راکوس چگونه میدانست که چگونه این کار را انجام دهد؟ او یک فرآیند نسبتا پیچیده را انجام داد. این عملکرد یا مکانیسم سؤالات بسیاری را به وجود میآورد. ما ممکن است به طور طبیعی به سمت گیاهانی که دارای مواد مغذی یا خواص درمانی هستند، جذب شویم.
به لطف این گزارش، محققانی که با حیوانات کار میکنند، میتوانند در صورت ایجاد زخم روی بدن حیوانات در مشاهده رفتار آنها توجه بیشتری نشان دهند.
انتهای پیام